سرگذشت Morgrin
کسب در آمد از فیس نما
لینک بده پول پارو کن
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

  

سرگذشت Morgrin
دسته بندی : آموزش,,
  • بازدید : (346)

 

پس از سرنگونی لیچ کینگ، داریون شوالیه های ابون بلید را علیه تمامی اشخاص یا جنبش هایی که ازراث را تهدید می کردند رهبری کرد تا زمان حمله ی سوم لژیون به ازراث، لیچ کینگ جدید- بولوار، از دث نایت ها خواست به منظورمقابله با لژیون با او متحد شوند.

 داریون به دث نایت های تحت فرمانش می گوید که اگرچه آنها به خدمت لیچ کینگ در نخواهند آمد اما او می تواند متحد خوب و ارزشمندی در مقابل لژیون برای آنها باشد و همچنین برای جلوگیری از خطر طغیان اسکورج نیز بهتر است پیشنهاد او را بپذیرند؛ برای آسان شدن ارتباط با لیچ کینگ دث نایت ها، اَکراس را به نزدیکی آیس کرون سیتادل جایی که لیچ کینگ در پوششی از یخ بر روی سریر خود آرام گرفته بود منتقل ساختند.

زمانی که بولوار، نه داریون بلکه فرد دیگری از ابون بلید (پلیر) را به عنوان دست راست خود برگزیده و به او لقب دث لرد (Deathlord) را داد، داریون شکایتی نکرد و انتخاب دث لرد به عنوان رهبر جدید ابون بلید را با توجه به کارنامه درخشان او، انتخابی بسیار خوب و شایسته دید و زمانی که یکی از ارتیفکت ها به دست ابون بلید افتاد و به دث لرد سپرده شد داریون حتی خوشحال تر شد که نیازی نبود برای باری دیگر سلاحی مهم و سرنوشت ساز را در دستان خود حمل کند و از اینکه در خدمت دث لرد باشد ابراز رضایت و خشنودی کرد.
صدای لیچ کینگ با دث لرد گفت که قهرمانان بزرگی برای آزراث مبارزه می کنند امّا قهرمانان به تنهایی قادر نخواهند بود این دنیا را از دست لژیون نجات دهند، رستگاری بهایی دارد که باید پرداخت امّا زندگان قادر به پرداخت آن نخواهند بود سپس به دث لرد گفت که زمان آن رسیده تا چهار سوار برای باری دیگر زاده شوند!
داریون به دث لرد توضیح می دهد که چهار سوار ناکسراماس دث نایت هایی معمولی نبودند چرا که آنان توسط نیروی نامقدس و پلید خالصی خلق گشته بودند که لیچ کینگ به کل توزاد ارزانی نموده بود و اکنون که در دستان دث لرد قرار داشت داریون مطمئن بود که از این قدرت با آگاهی و بینش استفاده خواهد شد.
به فرمان لیچ کینگ، نازگریم  (Nazgrim) به عنوان اولین سوار برگزیده شد؛ او که در زندگی پیش از مرگ، از ژنرال های هورد و از خادمین گراش هل اسکریم بود وفاداری و وظیفه را در زندگی خود مقدم بر هر چیز دیگری می دانست  تا پایان بر عقیده خود استوار ماند و در حمله ی الاینس و شورشیان هورد به اورگیمار در راه آرمان های گراش به دست قهرمانان ازراث کشته شده و در صحرای دوراتار جایی نزدیک به اورگیمار مدفون گشته بود.
 در عملی که داریون می دانست هورد را خشمگین خواهد ساخت دث لرد و تاساریان به سرزمین دوراتار رفته و ژنرال نازگریم را به عنوان اولین سوار به زندگی بازگرداندند.
مدتی بعد لیچ کینگ دومین سوار را نیز به دث لرد معرفی کرد، توراس ترول بین (Thoras Trollbane) پادشاه اسبق فرمانروایی بزرگ و باشکوه استروم گارد (Stromgarde) که در جنگ دوم علیه هورد مبارزه و خدمات شایانی به الاینس کرده بود.
آرتاس منتیل و رنالت موگرین را به خاطر دارید؟ اکنون گلن ترول بین ( Galen Trollbane) را نیز به لیست خود اضافه کنید: بعد از جنگ، توراس توسط جانشین و تنها پسر خود به قتل رسید؛ گلن ترول بین پس از کشتن پدرش خود را پادشاه استروم گارد نامید امّا با نبود فرمانروایی لایق و بزرگ چون توراس فرمانرواییه او چندان دوامی نداشت.

مدت زیادی از به قتل رسیدن شاه نگذشته بود که فرمانروایی گلن توسط اوگرها و جنبشی به نام سندیکیت (Syndicate) مورد تهاجم قرار گرفت، آنها موفق شدند در چند جنگ علیه فرمانروایی ضعیف شده ی استروم گارد پیروز شوند و نیمی از قلمروی گلن را تصاحب کنند که حتی بخشی از پایتخت را نیز شامل می شد؛ گلن با پی بردن به این نکته که وضع از زمانی که پدرش استروم گارد را از الاینس به دلیل اختلاف بر سر اعدام یا زندانی کردن اورک های شکست خورده در جنگ دوم بیرون کشید چقدر تغییر کرده است موافقت کرد که به الاینس برگردد.

مدتی بعد هورد ها برای بدست آوردن ترول کالار(Trol'kalar) سلاحی افسانه ای که به عنوان میراثی از پدر به پسر در خاندان ترول بین منتقل می شد به ارامگاه توراس حمله کردند و برای بدست آوردن سلاح گلن را به قتل رساندند اما گلن بعد از مرگ به دست شیمیدان های فروسیکن به منظور خدمت به سیلواناس زنده شد و توانست با لحس و تلمک سلاح را بازپس گیرد امّا مدتی نگذشت که گلن به فروسیکن نیز پشت کرده و به قلمروی خود برگشت و خود را وارث بر حق فرمانروایی استروم گارد نامید و برای پس گرفتنش شروع به مبارزه با سندیکیت و دیگر دشمنانش کرد.
خب برگردیم به داریون و ابون بلید: داریون به دث لرد می گوید که توراس یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ است و احضار او از دنیای مردگان به یقین خشم الاینس را در برخواهد داشت امّا بودن فردی مانند توراس در کنارمان همچنین بسیار سودمند نیز خواهد بود.
داریون همچنین به دث لرد می گوید که کلید ورود به آرامگاه توراس شمشیر افسانه ای ترول کالار است که در دستان گلن قرار دارد.
دث لرد به همراه تاساریان و نازگریم راهی سرزمین ویران شده ی استروم گارد شده و خواسته ی خود را برای گلن مطرح می کنند؛ گلن به آنها می گوید که به شرطی اجازه ی ورود شما به مقبره را خواهم داد که در جنگ با دشمنانم مرا یاری دهید؛ دث لرد پیشنهاد او را پذیرفته و دشمنان گلن را شکست می دهد امّا گلن زیر قول خود زده و به دث نایت ها می گوید اکنون که من در نهایت پادشاه استروم گارد شدم اجازه نخواهم داد پدرم آن را از من بازپس گیرد و به سربازانش دستور می دهد که دث نایت ها را از بین ببرند.
دث نایت ها سربازان گلن را شکست می دهند و تاساریان به دث لرد می گوید که گلن یک احمق است که فکر میکند می تواند ابون بلید را دور بزند و ما باید ترول کالار را به زور از او گرفته و به هدف خود دست پیدا کنیم.
دث نایت ها در نهایت موفق می شوند که گلن را بکشند و ترول کالار را بدست آورند زمانی که توراس توسط دث لرد به زندگی برمیگردد و میفهمد که گلن کشته شده و استروم گارد نابود گشته است خود را از این بابت که پدر و فرمانروایی خوب نبوده سرزنش می کند تاساریان به او می گوید که شاید استروم گارد نابود شده باشد امّا هنوز برای نجات آزراث امید هست که توراس پاسخ می دهد او حاضر است هرکاری بکند تا صلح را به ازراث برگرداند و به همراه دث لرد، نازگریم و تاساریان به اَکراس بر میگردد.
وقتی که سومین سوار توسط لیچ کینگ معرفی شد تعجب بسیاری را از جمله داریون بر انگیخت: سالی وایتمن (Sally Whitemane) از رهبران ارشد اسکارلت کروسید بود؛ او در جوانی شاهد این بود که خانواده اش توسط طاعون از پای در آمده و به آنددها تبدیل شدند او مجبور شد که پدر، مادر، خواهران و برادرانش را با دستان خود بکشد بعد از این واقعه احساس گناه و خشم باعث شد که در شخصیت سالی تحولات بزرگی صورت بگیرد از آن پس او تنها یک هدف را دنبال می کرد: نابود کردن آنددها
سالی وایتمن بعدها به اسکارلت کروسید پیوسته و مدتی نگذشت که به یکی از رهبران ارشد این فرقه تبدیل شد، بارزترین ویژگی سالی تعصب بیش از حد وی بود و با رهبری اشخاصی چون او در این فرقه، اسکارلت کروسید رفته رفته از آرمان های خود فاصله گرفته و هر کسی را که در این فرقه نبود را دشمن و باطل می پنداشت نتیجه آن شد که بسیاری از مردان و زنان بیگناه توسط آنان شکنجه و به مرگ محکوم شدند.
اما سرانجام «صومعه ی اسکارلت» که مقر اصلی اسکارلت کروسید به شمار می آمد توسط هورد و الاینس مورد حمله قرارگرفته و سقوط کرد البته دلایل هورد و الاینس از این حمله کاملا با یکدیگر متفاوت بود الاینس به این دلیل به اسکارلت حمله کرد تا رهبران ارشد آنها، کسانی که این فرقه را از آرمان های پاک و مقدس خود دور ساخته بودند را سرنگون کند و اینگونه اسکارلت کروسید را به اصل خود برگرداند اما هورد به این دلیل که صومعه اسکارلت بسیار نزدیک آندرسیتی، پایتخت فروسیکن ها بود و آنها همواره تهدیدی برای فروسیکن به حساب می آمدند به اسکارلت کروسید حمله کرد.
سالی وایتمن علی رغم افکار بیمارگونه و ابلهانه ی خود، ارتباط بسیار مستحکم و قدرتمندی با لایت داشت از این رو در حمله اول نیروهای هورد و الاینس به اسکارلت کروسید توانست با کمک لایت به نحوی نجات پیدا کند و بعد ها با جمع کردن باقی مانده ی افراد اسکارلت کروسید موفق شد صومعه اسکارلت را بازپس گیرد و اینگونه حمله ی دومی هم از سوی هورد و الاینس به «صومعه اسکارلت» ترتیب داده شد که در این حمله بالاخره سالی وایتمن به دست قهرمانان ازراث سقوط کرد.
و اکنون دث نایت های ابون بلید وظیفه داشتند که او را به عنوان سومین سوار به زندگی برگردانند.
داریون به دث لرد می گوید که سالی وایتمن با وجود تعصب دیوانه واری که به اسکارلت کروسید داشت، ارتباطی مستحکم و قدرتمندی نیز با لایت داشت که حتی با ایمان ترین و بزرگترین پالادین ها از آن محروم بودند و او مطمئن بود که سالی بدون سازش به ابون بلید خدمت خواهد کرد.
از زمان آخرین حمله به «صومعه اسکارلت» تعداد بسیار کمی از افراد آنها باقی مانده بودند امّا برای دسترسی به جسد سالی وایتمن به یک حمله تمام و کمال نیاز بود پس دث نایت های ابون بلید به صومعه اسکارلت هجوم برده و باقی مانده ای افراد را کشتند و سالی وایتمن را طبق دستور لیچ کینگ به زندگی برگرداندند.
تاساریان به سالی وایتمن که گویا در آخرت خویش در درد و عذاب بوده می گوید که علی رغم اشتباهات و گناه هایی که در زندگی مرتکب شده است شوالیه های ابون بلید اکنون به او فرصتی جدید برای جبران داده اند سالی وایتمن پاسخ می دهد که فکر نمیکنم چیزی تحت عنوان جبران برای من وجود داشته باشد امّا با اینحال شانس خود را به عنوان سومین سوار امتحان میکند
با احیا شدن سه سوار اول نوبت به آخرین سوار و رهبر این گروه فرا رسید زمانی که لیچ کینگ تیریون فوردرینگ را به عنوان چهارمین سوار معرفی کرد داریون ناتوان از کنترل خویشتن خشمگین شده و گفت بولوار با انتخاب تیریون پای خود را بسیار فراتر از حد خود گذاشته است امّا با این وجود با بی میلی تصمیم لیچ کینگ را پذیرفته و گفت کاری را که لازم است انجام خواهد داد
داریون به دث لرد می گوید که سیلورهند قطعا این اجازه را به ما نخواهد داد زیرا تیریون از بزرگترین قهرمانان ازراث است و لیاقت او بسیار بهتر از زندگی پردرد و عذاب یک آندد است و تنها راهی که وجود دارد حمله به کلیسای امید نور، جایی که تیریون در آنجا به خاک سپرده شده است می باشد.
پس اینچنین دث نایت های ابون بلید راهی کلیسای امید نور شدند تا برای باری دیگر علیه لایت و سربازانش مبارزه کنند.


برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید: برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: