«پس از آن که در آستانهی دروازهی دشمنش به او خیانت کردند، در میانهی حرارت سوزان شعلههای افسونشدهی اژدها، پالادینی دلیر از نو زاده شد. او که دیگر زیستن میان زندگان او را شایسته نیست، بایست تنهایی ناظر جماعتی حرامزاده باشد.»
مدت کوتاهی بعد از ناپدید شدن شاه واریان رین، بلوار فردراگون لرد موقت استورم ویند شد و سوگند یاد کرد تا به هر قیمتی شاه واریان را پیدا کند. بانو پرستور نیز مشاور سلطنتی شد، و لرداعظم بلوار را قانع کرد تا اندوین رین (پسر ده ساله ی واریان) را به عنوان پادشاه معرفی کند، با این حال تمام قدرت در دستان بلوار باقی میماند تا زمانی که یا واریان بازگردد، یا اندوین به سن قانونی برسد.
لرداعظم بلوار فردراگون درحالی که پادشاه گم شده و بازگشته ی استورم ویند را در راه بازگشت به قصر همراهی میکرد نیز دیده شده است. هر چه زمان میگذشت، او متوجه تغییراتی در رفتار شاه واریان زمانی که در اطراف بانو کاترانا پرستور بود شد. شاه واریانی که بازگشته بود، بسیار سبک رفتار شده بود، توجهی به امور حکومتی نداشت و به جای آن، کار هایی را که بانو کاترانا درخواست میکرد انجام میداد، کارهایی که در گذشته به شرافت پادشاه لطمه وارد میکرد. تغییراتی که حتی پرنس جوان، اندوین رین نیز متوجه آن شده بود. با اینکه این تغییرات جدیدا در واریان به وجود آمده بودند، واریان همچنان عشقی غیر قابل انکار نسبت به فرزندش داشت. به خاطر اصرار های پرنس اندوین، بلوار تحقیقاتی را برای فهمیدن دلایل تغییرات شاه واریان به عمل آورد. بلوار، مارشال رژینالد ویندسور را به همراه گروهی برای تحقیق فرستاد، درحالی که خودش در استورم ویند ماند تا از پرنس اندوین محافظت کند و حکومت و الاینس را از درهم شکستگی به خاطر کار های بانو کاترانا مصون دارد.
یک روز، در شهر استورم ویند، شاه مگنی بزونزبیرد در حال بحث با شاه واریان و بلوار فردراگون درمورد نقشه ای برای نبرد با اورک ها و دورف های دارک آیرون (Dark Iron Dwarves) بود. با این حال شاه واریان به خاطر مشورت با بانو کاترانا به این نتیجه رسید که لشکریانش را برای نبرد با دورف ها علیه دارک آیرون ها نفرستد، در حالی که آنان در حال حاضر Thandor Span را تصرف کرده بودند. شاه مگنی قصر را ترک کرد، در حالی که از تملق شاه واریان نسبت به بانو پرستور و رفتار ناشایستش نا امید شده بود. بلوار تلاش کرد تا روابط دوستانه شان را با شاه مگنی حفظ کند، و برای این کار به وی توضیح داد که متوجه نمیشود چرا Thandol Span سقوط کرده، در حالی که فکر کرده بود بخشی از ارتش را برای کمک به آنجا فرستاده بود. تا اینکه معلوم شد بانو کاترانا دستورات بلوار فردراگون را فسخ کرده است.
بلوار فردراگون به محافظت از پرنس اندوین و حکومت ادامه داد تا اینکه مارشال ویندسور به همراه یک شاه واریان دیگر به نام لوگاش به قصر بازگشت. مارشال ویندسور هویت واقعی بانو کاترانا را آشکار کرد، اونیکسیا از دسته ی اژدهایان سیاه. با پرده برداری از حقه ی اونیکسیا، چندین نگهبان استورم ویند تبدیل به Dragonspawn شدند تا از ملکه شان مراقبت کنند، که منجر به وقوع جنگی در قصر شد. اندوین که این هیاهو را شنید، به سوی آن دوید تا نظاره گر آن باشد. بلوار فردراگون نیز به جنگ ملحق شد. قهرمانان الاینس توانستند بار دیگر قصر را ایمن کنند اما متاسفانه، اونیکسیا توانست با گرفتن پرنس اندوین به عنوان گروگان از آنجا فرار کند. جفت شاه واریان ها، که بلوار متوجه شد که هر دو واریان حامل بخشی از شخصیت شاه واریان اصلی هستند، بلوار را مسئول محافظت از استورم ویند قرار دادند، در حالی که خودشان برای شکار اژدها، اونیکسیا، و نجات پرنس جوان رفتند.
با بازگشت شاه واریان، بلوار به کمک برای محافظت از استورم ویند علیه حمله ای ناگهانی از سوی اسکورج شتافت، و بعد از آن سپاهی از الاینس را به سوی نرثرند (Northrend) رهبری کرد، جایی که به قهرمانان کمک میکند تا لیچ ثلزان داسک برینگر (Lich Thel'zan the Duskbringer) را شکست دهد. در حمله ای جسورانه، سپاهیان الاینس انگراثار (Angrathar, the Wrathgate) را محاصره کردند، یعنی دروازه ورودی به آیس کراون (Icecrown Citadel).
بلوار و درانوش ساورفنگ (Dranosh Saurfang)، رهبر کُرکرون های هورد، با خود شخص لیچ کینگ روبرو شدند، به همراه سپاهیان هورد و الاینس٫ در حین نبرد، که باعث مرگ ساورفنگ توسط فراستمورن (Frostmourne) شد، بمبی از طاعون (Plague Explosion) در میان سپاهیان هورد و الاینس منفجر شد، و داروساز اعظم پوترس (Grand Apothecary Putress) پدیدار شد و به اسکورج اعلام کرد که فورسیکن ها او را فراموش نکرده و نبخشیده اند. منجنیق هایی پشت سرش پدیدار شدند و شروع به شلیک بمب به سوی سپاهیان هورد، الاینس و اسکورج کردند. بلوار دستور عقب نشینی داد اما خودش به خاطر وجود گاز بر زمین افتاد، در حالی که آخرین نفس هایش را میکشید، الکسترازا و اژدهایان سرخش رسیدند و با نفس آتشینشان زمین هارا پاکسازی کردند.
سپر بلوار نیز توسط قهرمانان به شاه واریان بازگردانده شد. حمله ی فورسیکن ها توسط الاینس ها خیانت تلقی شد که همین موضوع به واریان (که بلوار را مانند برادر خویش میدید) دلیلی محکم برای کشتن فورسیکن ها و بازپس گیری لردران داد. واریان، غرق در خشم، سپاهیان خود را به سوی آندرسیتی هدایت کرد تا داروساز اعظم پوترس را به عدالت بسپارد.
بعد از مرگ آرتاس منتیل، لیچ کینگ، روح شاه ترناس اخطار داد که اسکورجی که غیر قابل کنترل باشد، بسیار خطرناک تر است. به خاطر محافظت از ازراث، همیشه باید یک لیچ کینگ وجود داشته باشد. یک نفر باید جایگاه آرتاس را پر کند. تیریون فوردرینگ کلاه خود لیچ کینگ (Helm of Domination) را برداشت و تصمیم گرفت تا لیچ کینگ شود. زمانی که تیریون خواست این کار را انجام دهد، بلوار دخالت کرد. نفس آتشین اژدهایان سرخ در بدنش جریان داشت. به عنوان آخرین تلاش برای کمک برای حفظ ازراث، بلوار از تیریون خواست تا کلاه خود لیچ کینگ را بر سر وی قرار دهد، تا نگهبان اشقیا باشد. بلوار میخواست تا اسکورج را تحت کنترل داشته باشد. او خودش را بر روی سریر یخی، در تکه ای یخ زندانی کرد و از تیریون خواست تا به همه اعلام دارد که لیچ کینگ مرده و بلوار فردراگون نیز همراه وی مرده است. در حالی که خودش را در یخ زندانی میکرد، بلوار سپاهیان اسکورج را تحت اختیار خود درآورد. بعلاوه ی باقیمانده ی والکیر ها تا اینکه سیلوانس آنهارا آزاد کرد.
چندین سال قبل از حمله ی سوم لژیون سوزان، لیاندرا سان استرایدر (Lyandra Sunstrider) به آیس کراون سفر کرد تا فلوملورن (Felo'Melorn) را بیابد اما توسط باقی مانده ی اسکورج کشته شد. زمانی که یک قهرمان میج به درخواست ایثاس سان ریور (Aethas Sunreaver) به آیس کراون میرود تا لیاندرا و فلوملورن را بدست آورد، بلوار اعلام میکند که قهرمان میج میتواند تلاشش را بکند تا شمشیر را بدست آورد، در غیر این صورت به اسکورج خواهد پیوست. لیچ کینگ و شهسواران ابون بلید (Knights of the Ebon Blade) با یکدگیر پیمانی بستند:
شهسواران به عنوان بازوان لیچ کینگ، به او کمک خواهند کرد تا انتقامش را از لژیون بگیرد، در مقابل، بلوار اسکورج را در نورثرند (Northrend) نگاه خواهد داشت، و به آنها کمک خواهد کرد تا سلاح های قدرتمندی برای مبارزه با شیاطین مهاجم بدست آورند. بلوار آنان را به Apocalypse و Maw of the Damned هدایت کرد، اما خیلی بیشتر در تلاش بود تا Blades of the Fallen Prince را بدست آورد. با احظار قهرمان شهسواران به آیس کراون، به وی فرمان داد تا تکه های فراستمورن (Frostmourne) را بدست آورد، ارواح شکنجه شده را که از تکه ها محافظت میکنند شکست دهد و از آنها دو سلاح جدید بسازد. به عنوان آخرین امتحان، قهرمان شهسواران باید وارد سلاح ها شود و با تصاویری از نرزول و آرتاس مبارزه کند.
با بدست آوردن سلاح های قدرتمندشان، بلوار شهسواران را به سریر یخی می آورد و برکاتش را به آنان ارزانی میدارد. به دستور بلوار، شهسواران ابون بلید باید تمامی دستورات حامل سلاح ها را دنبال کنند، درست مانند اینکه به او وابسته باشند.
لیچ کینگ باور داشت که زندگان به تنهایی نمیتوانند در مقابل لژیون سوزان بایستند، چرا که نجات ازراث بهایی دارد که زندگان نمیتوانند آن را بپردازند. برای همین به این فکر افتاد تا چهار سوار (The four Horsemen) را دوباره به وجود آورد. اولین آنها نزگریم (Nazgrim) بود، یکی از ژنرال های هورد، بعد از آن ثوراس ترول بین (Thoras Trollbane) را به زندگی بازگرداندند، چرا که مهارتش در مبارزه بی همتا بود، و با قدرت مردگان در کنارش، قدرتمند تر هم میشد. بعد از آن، سالی وایت من (Sally Whitemane) را به زندگی برگرداند، چرا که دانشش زیادش در لایت و گذشته ی ناراحت کننده اش باعث میشد همبستگی میان چهارسوار بیشتر شود. اما باز هم یک نفر برای مهم ترین جایگاه مورد نیاز بود، چرا که بدون یک رهبر، اتحادی میان چهار سوار وجود نخواهد داشت. دث لرد(Deathlord)، داریون و سه سوار به کلیسای امید نور (Light's Hope Chapel) رفتند تا بدن تیریون فوردرینگ را که به تازگی در نبرد کشته شده بود و به مقبره ای زیر کلیسا آورده شده بود بدست آورند. در آخر شکست خوردند (چرا که لایت مانع آنان شد) اما با فداکاری داریون، (دروازه ای برای بازگشت به آکراس باز کرد که نتیجه ی آن مرگ خود او شد) بقیه زنده ماندند. لیچ کینگ اعلام کرد که داریون بیش از هر کس دیگری برای ابون بلید فداکاری کرده است، به همین دلیل به دث لرد دستور داد تا داریون را به زندگی بازگرداند. گروه چهار سوار تحت رهبری داریون برقرار شد.